WwowW

WwowW

WwowW

WwowW

پیرمرد و دختر 25 ساله


یک مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ.


دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده : هیچوقت به این خوبی نبودم.


تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه.


نظرت چیه دکتر؟ …


دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم.


من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه.


اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده.


یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل …


همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش.


شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!


پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما’ یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!


دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا’ منظور منم همین بود!

نظرات 3 + ارسال نظر
tandis جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 22:31 http://arezohayman

manzoresh ro nagerftam

kodom harfo mighi

Hamed شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 00:49

آخ آخ.اعتماد به نفس اینا منو کشته!والا به خدا.دم پیری...

are dighe piri va mareki giri

فاخته یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:54 http://www.r6f.blogfa.com

ایول حقشه

chera hagheshe?maghe pira del nadarn,eshgh nadaran

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد