WwowW

WwowW

WwowW

WwowW

 د خ ت ر ه ......

شب با دوستم رفته بودم رستوران.... روبروی تخت ما یه دختر پسر نشسته بودن که پسره پشتش به تخت ما بود،معلوم بود با هم دوست هستند،اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد.... قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست،دختره شروع کرد به آمار دادن،سرمو انداختم پایین....دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم. خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم،با نگاهش قبول کرد،بلند شدن ،پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخت ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت،

.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
براش نوشته بودم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


خیـــــــلی پستی

نظرات 1 + ارسال نظر
mahsa جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 20:14 http://http:/broke-heart.blogsky.com/

سلام
حقش بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد